چند وقت میشه؟ شاید یکسالی از ﺁخرین نوشته وبلاگیام میگذره و الان که در ﺁستانه دهمین سالگرد وبلاگستان فارسی ویر نوشتن اون هم تو وبلاگ به سرم افتاده. با اینکه دلم برای وبلاگ قدیمیام و ﺁرشیو سالیان سالاش تنگ شده اما فعلا» به همین اکتفا میکنم. اگر ادامه دادم سراغ اون ﺁرشیو میرم و راهاش میاندازم.
این حتی اولین نوشته هم محسوب نمیشه. فقط یک چیزی مینویسم که یک چیزی نوشته باشم. تا چه پیش بیاد. باید اول با حس غریب دوباره نوشتن بیشتر خودمونی بشم.
نوشتن خیلی خوبه.
امیدوارم ادامه داشته باشه:)
ممنونم از مهر شما. سعی میکنم ادامه بدم. 🙂
سلام، یادم مییاد اون زمان من تازه کار نوشتن را شروع کرده بودم و از شما و بلاگرها دیگه طریقه نوشتو جذب مخاطب را یاد میگرفتم. یادم مییاد یه زمانی یه مطلبی در مورد تغییر نام ویندوز لانگهورن به ویستا نوشته بودم و شما بهش اشاره کرده بودین و کلی بازدیدکننده برام فرستاده بودین و من کلی خوشحال شده بودم.
اما نظر من را میخواین، نوشتن عادتی نیست که آدم از دستش بده، یه جنبه از رکود وبلاگستان برمیگرده به همین دلسردی بلاگرهای کلاسیک از نوشتن، الان شاید نوشتههای شما به اندازه پنج شش سال پیش توی چشم نباشه، اما شما همچنان میتونین روی حلقه خوانندههای خاص خودتون حساب کنین. روزانهنویسیهای شما همچنان مخاطب خاص خودش را خواهد داشت.
سلام علیرضا جان. خیلی از مهرت تشکر میکنم. نه نوشتن رو که فراموش نمیشه کرد چون دایم حتی وقتی نمینویسی توی سرت افکاری هست که دلات میخواد به قلم بیاری – فقط دلمردگی میتونه ترو استاپ کنه. راستاش الان دیگه برام اونقدرها مهم نیست چند نفر به قولی مشتری داشته باشم، یک زمانی خیلی مهم بود. الان توی فیسبوک هم تعداد دوستانام رو به عمد کوچک نگه داشتم و بعد از چند سال رشد به این نتیجه رسیدم که کیفیت در این مورد خاص خیلی مهمتر از کمیته و همین که به قول تو مخاطبین خاص خودت رو داشته باشی کاملا» ارضا کنندهست. ممنونام از محبتت واقعا» و چه قدر خوشحال شدم از دیدارت.
نوشتن حس جالبیه.. مخصوصا وقتی بعد از یه مدت دوباره شروع می کنی. مثل حس بعد از یه مدت رفتن کنار آب میمونه… اولش آدم پاشو یواس میزنه تو آب که سرده و خیس میشم و … ولی بعدش یهو میپره تو آب و لذت و لذت و لذت
کورونا جان صد سلام. کلی جای اون نقطهچین چیزهای مختلف گذاشتم و کلی سرگرم شدیم! 🙂
خوش برگشتی .
قربونات برم ﺁلوچه خانم وبلاگشهر. :*