یکی از ﺁرزوهای نسبتا» پررنگِ من خرید یک ماشین اسپورت هست. انگلیس که بودیم ماشینام ﺁدم حسابی بود ولی وقتی اومدیم اینجا یک استیشن خریدیم (به خاطر داشتن سگ گنده!) و چون نزدیک به داونتاون سیدنی زندگی میکنیم دیگه به ندرت ماشین سوار میشیم. به هر حال هنوز ﺁرزوی داشتن یه ماشین شیک رو دارم و اگرچه قدرت خریدش هست ولی به واقع داشتناش رو نمیتونم توجیه کنم. یعنی که چی؟ بذاریماش تو گاراژ که سالی چند بار فقط ازش استفاده کنیم؟
دیشب خواب دیدم یه ماشین ﺁخرین سیستم دارم و نزدیک بود از خوشی سکته کنم. چنان برقی میزد که نگو. بعد نشستم تو ماشین و ﺁقا و خانمی که شما باشید هر اونچه گاز دادم به این بچه مگه راه میرفت؟ هی پامو فشار میدادم روی پدال و انگار دنده خلاص بود! انقدر زور زدم که وقتی از خواب پریدم هم فکام درد میکرد و هم مچهای پام!
خداوند ﺁرزوهای همه رو برﺁورده کنه!
خوبه که شما آرزوی چیزی رو داری که هر موقع دلتون خواست میرین مغازه و کلکش می کنین و تمام! اینش خیلی آدمو نمی چزونه. اما اونایی که آزرو دارن و سالها حسرت به دل می مونن، چی؟ خییییلی بد دردیه… اینش می شه مبدا» آفرینش هرچی عقده!!! به خدا والا!!
هنوز وقت نکردم بنویسم ولی سر قولم هستم. :*
البته مامان جان غزل جان انقدرام ﺁسون نیست برامون که بریم جرینگی این همه پول تقدیم کنیم و اتول رو تحویل بگیریم. شدنی هست اما باز قدر عظیمیه! 🙂
و البته خیلی سخته حسرت، حق با توست.
بابا میﺁی اینجا مینویسی خوب به جاش دو خط تو وبلاگات بنویس ما بیایم بازدید پس بدیم! 🙂
ایشالا .. ..هر موقع خواستی بخری خبر بده…
دو سال قبل در یه مجلس دوستانه ای پسری بود که میگفت هشت ساله توی سیدنی اقامت داره.اون میگفت برعکس خیلی جاهای دنیا اتومبیلهای اسپورت مثل لامبرگینی یا فراری رو توی سدنی افراد مسن … بازنشسته و دارن سوار میشن و بزرگترین خطر براشون هنگام رانندگی پرسرعت در خارج از شهرها برخورد با حیواناته … اون خودشم بخاطر بچه اش میگفت یه اتومبیل ولوو استیشن داره که تقریبن امن ترین ماشین دنیاست.
ضمن اینکه جوونها نمیتونن بیمه به راحتی بگیرن برای ماشینهای خیلی پر سرعت امیر جان و اگر هم بگیرن بسیار گرونه. با این حرفها جوونها هم اینجا ماشینهای پر سرعت دارن و به نظرم مختص پیرها نیست.
من یه دفعه خواب دیدم با ماشین پرت شدم تو دره هی دست و پا میزنم از ماشین دربیام نمی تونم ، از خواب که پریدم دیدم رفتم زیر تخت !
فرهاد جان ﺁش رشته خورده بودی شام؟ 🙂
یعنی که چی؟ بذاریماش تو گاراژ که سالی چند بار فقط ازش استفاده کنیم؟ … موافقم خاله … منم توش گیر کردم … کجایی ژیان تا شوم من چاکرت
ﺁخی نازی … دلم واسه ژیان تنگ شده. صادق جان موقع انقلاب پدرم اتوموبیل بزرگی داشت که چون بنزین گیر نمیﺁمد مجبور شده بود بخوابوندش. بعد ژیان یکی از رفقا رو قرض کرد و ته باک ماشین خودش رو خالی کرد ریخت تو باک ژیان پر شد!
آهان … فهمیدم… بله بیمه بسیار حساسه توی از زمینه ها.
.. این زمینه ها….
مقوله و مقاله ای بود قدیما هاله خاتون ! تشریفاتی نبود مثل حالا . چند خیابان داشتیم و به عدد انگشت دست وپامان ماشین . الان دیگه نمیشه از عرض خیابان رد شد . موتوری ها چنان ویراژ کنان از بغلت رد میشوند که قبل از تصادف جنازه میشوی کف خیابان . یا ما پیر شدیم یا جوونای ما جسور و بی فرهنگ ، یا قانونمان ضعیف … در هر حال رستم را ببوسید . شوی تان را سلام تورکی (اگه بلت باشین ) برسانید .
سلام هاله جونم. من خیییلی وقته که نیومدم بلاگت فیلتر بودی و بعدم یه بار اومدم دیدم دیگه نمی نویسی. الان خیلی خوشحال شدم که بازم اینجا رو می گردونی. نمی دونم منو اصلا یادت هست یا نه ولی من که همیشه عاشق نوشته هات بودم.
عسلی مگه یارم میره تو و زنبورت رو؟ خوبی خانم گل؟ تو از قدیمیترین دوستهام بودی عزیزم. چه خوب که بازم هستیم! :*
سلام
من فرهاد هستم
نويسنده وبلاگ http://gostakh.persianblog.ir (كودكي گشتاخ و بازيگوش) كه بيشتر از يكسال هست مسدود شده و شما هم از قديمي ترين دوستان وبلاگي من بودين
امروز خيلي اتفاقي پروفايل شما رو تو فيسبوك ديديم ( وبسي خوشحال شدم) ولي فرستادن پيام براي شما بلاك بود !!! لطفا ايميل منو سرچ كنيد يا اسمم رو !!! من خوشحال ميشم تو فيسبوك ببينمتون
ضمنا اميدوارم به آرزوهاتون هم برسيد …
به به ﺁقا فرهاد گلابی … حتما» عزیزم، خیلی خوشحالم که جستیم همدیگه رو باز. مرسی از مهرت دوست قدیمی 🙂
Hale jan,
salam, man Pantéa hastam, shoma mano nemishnasid man az kanandeghan khamoush boudam va France zendegi mikonam, fagaht khastam begam kheyli kheyli khoshhalam ke dobare minevid vadean khoshhalm, man az shoma kheyli chizha yad gerftam, akhar hafte khobi dashte bashid
پانتهﺁی عزیزم، ممنون از محبتات. چه خوب که بعد از سالها ننوشتن بازم من رو به یاد ﺁوردی خانم مهربان. میبوسمات :*
هاله جونم، نوشتیدم تشویش! بیارین!!!
salam haleh jan, che hesse jalebi bood ke bad az salha oomadamo didam ke bargashti o dari minevisi, az khodet, na az gham haie iran ke tamami nadareh, rostam chetoreh?!!
سلام نیکی جان، خیلی تشکر میکنم بابت مهرت. رستم هم خوبه و دستات رو میبوسه 🙂
میگن رانندگی در خواب همون روشت در زندگیه. فکر می کنم مفهومش می تونه این باشه که با بهترین امکاناتی که در دستته در زندگیت داری در جا می زنی. البته این تعبیر منه زیاد روش حساب نکن.